این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این امروز مستیم ای پدر توبه شکستیم ای پدر از قحط رستیم ای پدر امسال ارزانی است این مست و پریشان توام موقوف فرمان توام اسحاق قربان توام این عید قربانی است این این کیست کیست جان من این کیست کیست جان من من کیسه ها می دوختم در حرص زر می سوختم ترک گدارویی کنم چون گنج دیدم در کمین بسم الله ای روح البقا بسم الله ای شیرین لقا بسم الله ای شمس الضحی بسم الله ای عین الیقین این کیست کیست جان من این کیست کیست جان من هفت آسمان را بر درم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من بی پا و سر کردی مرا بی خواب و خور کردی مرا سرمست و خندانم درآ ای یوسف کنعان من این کیست کیست جان من این کیست کیست جان من از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من یک لحظه داغم میکشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من این کیست کیست جان من این کیست کیست جان من