محسن نامجو - Man Mast lyrics

Published

0 241 0

محسن نامجو - Man Mast lyrics

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه جانابه خرابات آ تاا لذت جان بینی جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب وگل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه ای لولی بربطن زن تو مست تری یا من ای پیش چو ن تو مستی افسون من افسانه چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد وز حسرت او مرده صد عاقل وفرزانه