Mahdyar Aghajani - Mostaghel lyrics

Published

0 242 0

Mahdyar Aghajani - Mostaghel lyrics

Vous avez trois noveaux messages Recu 25 march a 1:34 ؛[مقدمه]؛ الو استاد بابا چرا تیلیفو جواب نمی‌دی با ما به از این باش که ما بهر جهانیم ولی جدا از شوخی، می‌دونم دیروقته گیر بودم آقا یه ضرب مریض جون من ردیف کن یه چن تا ازاین ربع پرده‌هاس؟ رب اناره؟ چیه؟ از اینا بریز روش یه چند بیتی بنویسیم ببینیم چی می‌شه دیگه حالا فردا تو روز می‌گیرمت، نوکرم آقا ؛[قسمت اصلی]؛ تف به عرف و کفگیر منفعت لعنت به هفت‌تیر مصلحت ترافیکه ولی تقصیر افسره‌ست آقام درگیر منقله‌ست بعد می‌گه چرا تک‌پرم؟ چرا یهو پر زدم؟ بدون همیشه جواب تو خود مسئله‌ست کوک لای زرورق، شمشای بدتقل که می‌فروشه بیشتر از اسلحه‌ش مهم کندنه‌س حالا معدن یا پوست کرگدن دزدی رفتی در نزن بگو ضریحم یا آرزومه یه روزی شهید شم تو دلت بزن نیشخند کریه‌تر از بنی‌صدر موزی‌گری طریقه‌ت، کیسه‌دوزی وظیفه‌ت مام می‌ریم شبا شکار روزی مثل چوب لا چرخ نظام پولی پی ثواب و خوبی با فساد روحی حاجی پیاده می‌شه از مرسدس درو با کونش وا می‌کنه چون دستش دو تا سطله پر اسکلت، پر هق‌هق ملتی که باس واس دو زار سکته کنه از استرس بلندی شمشیره که تو سینه ذوب می‌شه فاجعه نی، جزئییه واسه دیه خودشو تو چاه هل می‌ده جوونی که تو جهان سوم ماه میاد رو خورشیدش آب از سر ما گذشته یه عمریه ماهی کوچولوی سیام لای ماهی سفیدا می‌خوام آیینه چی‌کار؟ همه پاپیچ ریال، می‌کنن فامیلو سیاه تو ثانیه شیکار، من از آتیه بیزار مثل دم اعدامی از آخرین سیگار آدمی بی‌عار، باوری بیمار واسم نشو معلم، آخریشون مشت خورد تو فکّش اخراج از مدرسه، تازه شدم محصل خیابون دانشگاه دولتیه شهید شده مدرس کاسبا مقصر عادلا مفسر ساکتا مشوق فدائی کلماتو پرت می‌کنه خنک شه سرت بی‌کلاه مونده چاییدی خورده باد هنر بت جونت بالا میاد رو کاغذ بگی دو خط شعر دیوار کج بلنده تا ثریا عاقبتشم کلنگه مثل کلان و سرنگه، دنبال خون شیشه‌ای تو با تیرکمون و سنگت تو خونه شیشه‌ای زوده پیش بری اگه قراره با هر حرکت کیش بشی همه می‌دونن، رویای بدخواهای ملتفت اینه که بتونن بشن باش متحد سرت گرمه، کاندوم تنت مثل ب.ز و شهرام عشقته فرار ولی روت نمی‌شه دوست داری شیش‌تیغ ولی رو صورتت خورده‌ریشه هیشکی این همه دروغو قورت نمی‌ده مگه اینکه کور ببینه سنگ پرت نکن که کوهم ساخته می‌شه بچه‌ی پیروزی که باخت نمی‌ده ولی لات‌بازی نون و آب نمی‌شه قولنامه کردن زمینو خورده‌مالکا پشت میز بنگاه حقوقا وصله به ریش برجا طبیعت گمراه همه لجن، کودک یه نیلوفر وسط مرداب رد می‌شه ورقای تقویم مدام واسه همه آرزوهامون کندیم گودال دست از پا درازتره بسکه کردیم دعا ولی میاد روزی که به کامه ایام برامون مهم نی عظمت شهرا عین الموت و صباح ختم شاهای طماع سکوت قصرا پول نمی‌ارزه صنار فعلاً که نوزادا از سر در میان، پیرا از پا قابله‌ی برّه قصاب متاهلا پی المثنی مقصرا می‌گن ننویس سرکار هنرمند به جرم تحریف اذهان فرق نداره شهروند و شهردار دزد و سروان چون هر بار پرنده‌ایی که می‌گیره تو قفس پر و بال لاغیر غذا نداره کم و کاست پر نمی‌کشه حتی بکنی درو باز نداره سر و کار با آسمون و هوا خودش پاسبونه واسه آبروی خلاف می‌کشه ماهی از آب اگه بگی چرا می‌گه می‌کشه ماهی عذاب لیز می‌خوره چون دنیا رنگ روغنه نقاشش تویی مثل یاد مادره شب انفرادی که عین شمعه وقتی بسته روزنه نور مهم نی وقتی قلبت روشنه مهم زنده مردنه و فکر مستقل