از امشب یه کام حبس یه مصرع دیر شده دیگه داده بهش دست اونو تحدید کردم قاتلش شم بار سنگین دلم دارم پره یکم عشقم،رفیق فابم،داش این دله شب روشن تر از دله منه دیگه زده به مغز صفت بدتر هرچیزی بهم نسبت میدی هستم بازنده بی راهه برگشت،خسته بسه،بودم قبلا مثل تو هم میخوای بگذره فقط شب و روزها باهم همه سیاهیا دوره چشت لجن سرمه زدی انگار آرایشه زخم سر و بدن نگاه تو آیینه رو خودت قفله سراسره وحشت هرشب وجودتو میگیره و میگی لابد مستم هرچند همون بستر قبر میشه رسما مغزت شده یه وجب زیره شکم پس فکر کن چند چند مذکری نمیدونی پردتو کی زد رفت مستحکمی نفهم شالودتو زند از پشم تو عقابی ولی مثل کبک باد میندازی تو قب قب پس فکر کن احمق نباش مثل من کله شق دود زندگی به تخم رپ رپ واسه آیندم من کلی سگدو زدم ولی نمیدونم چرا هنوز تو گذشته ام شاید اینطوری بهتره تاریک بدونه یکذره بازتاب هنوز نشده سختیا پاپیچ تیغتو میکشی بای بای نه خداییت هم سعی کن یکم باهام باش فقط نخواه بام بام با بالاتر مثل باد باش هرجا بهتر آماده باش اخلاقه سگت واسه دیوار آشناس لامصب وایمیسه جلوت بازم راست راست جا مشتت هم پر کردن راه میره رو اعصاب افکاره من خط داشت سلول خبر دار خنده تلخ خاطره با خودت کلنجار باعث و بانی شو گاییدم من خوار داش حتی با بابا تاجدار حتی با خدا پای کار پیکار به جاش شد خایمال پیدا یکباره دستات عروسک خیمه شب باز هر روز شب کردن اشکام از رو نرفتن دردام دواش علف و لش باز چقدر ذوق کردم من بات داشتم امید به فردام صفر سبزه برگهام صفر جفت شدن جفت صفر دانــتـریفــ یه دل از این داره دنیا اونم هری ریخت گیریم کشتیم بعد میگی بحتی نیست فردین بازیاتو بگذار وقتی باختو پیچیدی روبه رو شی باهاش تو که لا پا میشی خیس میگی خو به تخم هیچی مرامتم تف پیچید خرابتو خورجینی فردا میگن گهی نی مثل همین مرد معتاد خمیده ی لای کاغذ رستم دستان یه خوانوادست قهرمانه بچشه بحث این نیست کی نمیفهمه کی سرشه کی سرشه کی تهشه پسر صاف وایساد به ضربه داستان به شک باباش که بهش یه چک دادبه جرم پرواز اینجوری بهتره بگم واست پر به سمته ابرا صدر باز ذل زدی به سقف فرصتی بدن رخصت بعد از اینهمه زجر مشت پر کردی یکم توی دله این شهر سیگارو قدم و هدفون به سر رفیق منن که شبهامون تیره تر از بقیه است وضعیتم تعیین نشد...نکردمش یعنی باس میشد مثل مشکلها تو خون آبتنی عقبی پشت سری منتظر کدوم فرصتی دنیا دو روزه و یه روزشم تعطیل یه روزش عشق و حال یه روزشم توبه واسه توجیح کارهات به هر ترتیب گذاشتی رفته...یا میگذاری میره کونه لغه اولی یه تیپ بگی،کلاه کپ پایین فیستو نبینن یعنی صدایی فقط یا یه نوشته بدخط تا اینجارو اومدی و بی پایه رسمن یه نفر هم نفهمید که چی میگی احمق چقدر دو دوتا چهارتا کردم چقدر ندیدم ولی مسیرو رفتم چقدر بستم چشمامو رو راهه برگشت،هنوزم بسته است دنیا واسه موندن شرط کرد باشم احمق سکوت اختیاریه تام به چپم رد کردم ردارو پشت به جنگ گلنگدن کشیدم و سر رو تخت تخته کلاس درس گچ تو دست مسلح آماده نفس حبس حبس...لرزش دست تیک عصبی،ترس مریض برف بارید زمین سفید و من هنوز پاییز