Maat - Vahm o bahman lyrics

Published

0 217 0

Maat - Vahm o bahman lyrics

رفت بیرون دنبال آرایشگاه زنونه واسه خواستگاری شب یه آرایش سبک شب قدم زدش تا برسه به سر کوچه یه ماشین جلوش وایستاد و چند نفر حمله وایستاده به ترتیب ترتیبشو دادن با چه وضعی ولش کردن خندید فهمید که فاصله ی بین مرگ ، زندگی تقریبا هیچه کدومشون پوچه مادر شدن یکسال بعد یا زن شدن امشب تو این کوچه تصمیم گرفت رفت خونه گفت مامان ازدواج پَر دم زدن از خوبی مسخرست آخه سالم فرستادیم بیرون خونی برگشتم اثری نموند تو این شهر ازم رفت بالا پشت بوم بدون پله اومد پایین یه نخ ، کشیده شد الو سلام تو راهم دارم میام هرچی لازم داری بگو بخرم کافیه یه دونه بستم موتور لعنتی زیاد خرج داره تو راه میبرم یه نگاه بندازن ترمزشم تعمیر میخواد دو تا چرخ چرخید رو آسفالت بیش از حد گاز داد داستان با یه کامیون به اوج رسید زیر چرخ عقب متلاشی شد یه نخ ، کشیده شد مکانیکی تر از این ندیدم زیر کامیون یا پرت شدن از ساختمون با بیشترین درد بیشترین درد تو این سیاهیا زمین چرخید همه اومدنو رفتنو یه نفر سیگار میکشید شدیدا گیجم تو این سیاهیا زمین چرخید که رسیدم جلو در پارکینگ پدرم درو باز کرد شب بود بهم فرمون داد باور کن اتفاقی بود من فکر کردم که جلوم خالیه یه تخم مرغو له کردم البته که نطفه داشت ازون دور مادرمو دیدم داد زد تخم مرغ شکست چشم حسود کور چشمامو بستم باز کردم درست یادم نمیاد که چیا بود فقط یادمه که چیزی نبود فقط بیابون زیر پام یه نطفه لزج حس کردم یکدفعه یه نفر جلوم ظاهر شد چشمک زد گفتم خوشبختم انسانم گفت بدبختم زندگیم بازی کن گل یا پوچ انتخاب کردم پوچ بود دست دیگشو باز کرد پوچ بود خندید داد زد من یه توهمم زدمش کنار دویدم اون افتاد دنبالم وحشیانه میخندید با تمسخر می گفت آقای انسان میخوام نشونت بدم خوشبختی آدمیزاد همینه افتادم روی زمین چشم دوختم بهش اومد کنارم سر و پا نگام کرد بعدشم که یه پاکت درآورد گفت بعد ساندویچی که زدیم یه نخ سیگار میچسبه هر چقدر چشامو بستم باز کردم بازم من دیدمش گفت آروم باش نمیخواد از دست من دربری همین لحظه های آخرم کنارم غنیمت ببین میخواستی زندگی کنی نهایت چقدر مگه ؟ علامت به من نده الان وقته بهمنه ولی چند نخی از فروردین هست من عاشق دهن لقیم از حقیقت یه چند خط میگم میرید بالا با هرنخ که روشن میشه تو دستم روحتون مثل دود میشه محو حتی من نمیدونم چیه بعد فقط اینو میدونم که دارم کمرنگ میشم وقتی میبینم خیلی از شماها تا حالا اسمی از من نشنیدن نسخ میشم شما بهش میگید مرگ فرسوده میشید با هر کام محکومید نمیگذرم از تفریحم آماده شو واسه رفتن عمر تو این توتونان که مصرف میشن کام آخره نیست راهه برگشتی ... من عارف با "شما در تِئاتر هستید " ، "نفت" ، "فجر" ، "وهم و بهمن " شمارو به این قربانگاه دعوت میکنم