بارون نمیاد هیچوقت ولی خیابونا خیسن گاوای خوشبین به آینده تو صف کارخونهی سوسیسن مرتضی! مرتضی! بارون نمیاد اینجا، مرتضی! فقط مردهها زندهن وقتی زندهها باهاس بمیرن قهرمانای شطرنج محکوم به بازی با یه گوریلن مرتضی! مرتضی! بارون نمیاد اینجا... شبِ تاریک و قحطیِ ستاره ماه در نمیاد اینجا، مرتضی پسِ هر کویری، کویره دوباره آی... آی... بارون نمیاد اینجا... مرتضی فقط شبارو میشمرم وقتی روزا همه هیچن همه راهنمای چپ میزنن و بعدش به راس میپیچن مرتضی! مرتضا آ آ! بارون نمیاد اینجا، مرتضی! درخت میکارن تا باهاش دستهی تبر بسازن شیرارو کردن تو قفس و حالا به عکس یه گربه مینازن مرتضی! مرتضی! بارون نمیاد اینجا، مرتضی! شبِ تاریک و قحطیِ ستاره ماه در نمیاد اینجا، مرتضی پسِ هر کویری، کویره دوباره آی... آی... بارون نمیاد اینجا... مرتضی راها همه بستن و همه اینو میدونن منتظر بارونن تا گونههاشونو بشورن کوچهها باریکن، شبا چه تاریکن بارون نمیاد اینجا؟! بارون نمیاد هیچوقت ولی خیابونا خیسن گاوای میانهرو مشغول مذاکره با رئیس کارخونهی سوسیسن مرتضی! مرتضی! بارون نمیاد اینجا، مرتضی! پلیسا همه دزد و دزدا همه پلیسن شرافتمونو بردن جاش دوزار یارانه به حسابمون میریزن مرتضی! مرتضی! بارون نمیاد اینجا، مرتضی! شبِ تاریک و قحطیِ ستاره ماه در نمیاد اینجا، مرتضی پسِ هر کویری، کویره دوباره آی... آی... بارون نمیاد اینجا... مرتضی