من خیس تر از این پلکام که نمیشه هیچ رقم این وسط گیر کردم من شدم یه آدمی که دیگه حرف نمیزنم ، فقط میشنوم دیگه انتظاری ندارم نه از طرفِ تو ، نه از هیچ طرف فقط بدون روزایی که نیستی خیلی سخت میگذرن آره سخت میگذرن من صبوری از بهر نبودم اصلا هنوزم نیستم هنوزم همون آدمِ کبود و خستم هنوزم همونم که بارون دارم برات تو میکردیش داغون با رفتارات آسون با افکارات اونم میشد آروم با اشعاراش درد اینه از اون خسته ترام اونایی که زوجَن با دست نشون میدن فرد اینه ولی بسه مرام حال نداری همه رُ از سر باز کنی بال نداری ولی میخوای پرواز کنی سر سخت بودی الان سر راست شدی شکاک طوری که به نزدیکترین کساتم وسواس شدی کلِ شهرُ گشتم پای پیاده با پای پیاده واسه گم شدن که اینجا راه زیاده آره راه زیاده من همه کوچه ها رُ رفتم فهمیدم که آدما از سنگَن بعدِ این شبا داره روز میادش میدونم روز میادش آسمونُ باس آبیش کرد مثِ ورقه که واس پُر کردنِ برعکسِ بغض که باید خالیش کرد همیشه تو زندگی دیدی بازنده هایی که میگن این یکی رُ نمیشد کاریش کرد تو از کدومایی؟ تنبلایی که نجنگیده میبازن و میکنن ماس مالیش بعد؟ میکنی هوسِ جاده هراز گهگاهی کسل طوری تو بامِ فراز نه میگی چته نه میخوای دردُ ول کنی نه کهنه تریپته نه میخوای اخمُ ول کنی تا نیاد کسی قدیما نشه تکرار عشقُ تو این مسیر به زورم نشه اِنداخت جوونه کالبُدم از درون که سالخوردم هرچی دوییدم نرسیدم من کال مُردم آدما از کنارم راحت رد میشدن منم زخمی شدم مار خوردم افعی شدم فهمیدم از این بعد هرچی شد من احساساتمُ از آدمای این شهر مخفی کنم