گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر (4) از سه راه آذری گذر از حدود سروری گذر از پیاز و جعفری گذر از شراب خانگی گذر از سه راه آذری گذر ز کار و بار و یار و دل بر گذر (2) دود سیگار را بگیر به عرش رو فرش زیر پای را فروش ز سر ز همسر گذر ز مادر گذر زما زما زما در گذر دود سیگار را ببین برو بمیر زیر پای را ببین زجان گذر زجان ز خانمان گذر عر بزن کوبهی سفالیات بر در بزن گشوده شد چو در ز در گذر ز کار و بار و یار و حال و فال و دلبر گذر (2) جسم خود سه راه آذری ببر برون نیا شمال شهر را بکُش بکَش به دشت آمپول و ساقیان و در گذر ز سر ز همسر ز مادر گذر تیغ و رگ ز جمجمه طپانچه بگذران بر آزردگی خود کمانچه بگذران زجان گذر زجان ز خانمان ز جان زجان ز خانمان گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر (2) ببین چگونه جان مشوش است عدد بده ببین شهید شد برادرت عدد بده ببین که نیستی عدد نود بده ز صد گذر ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین (2) دلت به انتظار چشمهاست عدد بده دلت به انتظار چشمهاست ببین جهان چگونه کرده است راست نرو به زیر کار و بار دلبران گران نرو نرو نرو به زیر کار و بار دلبران گران خزان شدی و سست و زرد از کران تا کران دلت چه شد دلت چه شد به باد رفت تمام ایده ها و آرزو ز یاد رفت چست و چابکی چنین که خشم در دهی ز جان گذر زجان زخانمان گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر (2) برو ونک به گوشهای نشین و ساز زن برو چنان به زیر آواز زن دد بشو بشو تهمتن و ز هفت خان گذر دد بشو دد بشو دد بشو بشو تهمتن و ز هفت خان گذر تیغ و رگ ز جمجمه طپانچه بگذران بر آزردگی خود کمانچه بگذران ببین ببین ببین ببین ببین ببین ببین (3) ببین دیازپام ده خوراندهاند خلق را ببین چگونه کردهاند مد ریای دلق را ببین چگونه بشکنند جای شیشه طلق را ببین چگونه پول می دهیم نفت و آب و برق را ببین احاطه کرده است عدد فکر خلق را مچاله شو به جوی آب شو روان عدد بده زباله شو به گوشه ای غمین هزارساله شو عدد بده این قرار عاشقانه را عدد بده شور و حال عارفانه را عدد بده رو جهان بیکرانه را سند بزن روی رود روی رود روی رود روی رود تشنگیات سد بزن عدد عدد عدد عدد عدد عدد عدد بده (4) چه مانده است در برت فقط ندای ماندولین چه مانده است در کفت فقط سرنگ انسولین انسولین و واسکازین و وازلین و واجبین و جالبین و زاهدین و صاحبین و مومنین گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر (2) آی مرد سامری خفن شدی در سه راه آذری کفن شدی ای نماد بیکسی ز پیچ و تاب این زمانه چون چلاندهاند و تو رسن شدی گذر گذر گذر گذر گذر گذر گذر (4)