؛{مقدمه: مهراد هیدن}؛ خبری نیست فسیم یا نه ؛{قسمت ۱: مهراد هیدن}؛ مال من نیست اون باید بره درو باز کن تا که زودتر بره زود نه که بگی لطفا بره هی بخواد با نرو ور بره تو سر یه حالیه سال هاس عالیه آسمون داستان داریه خورشید و ماه هنوز پاسکاریه واسم آشناس حساس هر ثانیه امتحان کردم هر شانسو شروع اجرا اکران سانس و از رنسانس کلاسیک فالتو رفتم تا کیک باکس کاسفیت باکسو تا خواستم برسم بهش شد حس و حال من زشت بدبین شدم نسبت بهش گفتم قسمت به اسمم نوشت تا اومد سراغم توی سر صدا زنگا نمیدونم چیشد یهو شد پیدا رنگا اون چیه تازه راه من بازه این دفعه لازم دوباره پل بسازه ؛{همخوان: مهراد هیدن}؛ خبری نیست فسیم یا نه خبری نیست فسیم باز از ظهر، از ظهر سر راه بهم سر بزن سر راه بیا بسه اینقدر طول ؛{قسمت ۲: سیاوش سیجل}؛ من و لیوان یخ خالی سیگارا زمین بیچاره نخ قالی بیدار و تنه داغ نی ولی میگن که دیده شده سرزمینای مذاب که از تو آتیش داغ باز گلا در اومدن شدن از ریشه ی باغ پیله هام باید که کرم بزنن تا که پروانه در آد باید که بمیری تو بشن افسانه لبات رستم و کشید هفت خان ادات انقدر بهانه نیار میگن بالای بارون یه خورشید تابونه تا نری تو دریا نمیفهمی شنا آسونه پس پاندول ساعت تو نکن استراحت برو جلو نذار این حس شه عادت ؛{همخوان: مهراد هیدن}؛ خبری نیست فسیم یا نه خبری نیست فسیم باز از ظهر، از ظهر سر راه بهم سر بزن سر راه بیا بسه اینقدر طول ؛{پل: مهراد هیدن}؛ تا اومد باز صدا زنگا پیدا شدن یهو رنگا تا اومد باز صدا زنگا پیدا شدن یهو رنگا ؛{همخوان: مهراد هیدن}؛ خبری نیست فسیم یا نه خبری نیست فسیم باز از ظهر، از ظهر سر راه بهم سر بزن سر راه بیا بسه اینقدر طول