Bamdad - Derakht lyrics

Published

0 268 0

Bamdad - Derakht lyrics

؛[قسمت اول]؛ توی دنیای من تویی من تو دنیای توام توام تو دنیای همه همه تو دنیای ماان گردش خودکار نیروکار اتمسفر هر روز اسرار مگو رو کی فهمید حرفای درون و برجای دوقلو برادرای حرومزاده‌ی مادر تموم انتهای بغضای گلو اشکه اشک، همه ریختیم لبخند می‌دونیم چیه همه کشیدیم درد درد سرد می‌شیم بعد مرگ همه یکی‌ایم از اولش و غافل از اینکه باید تاریخ ببینیم، تا پیش‌گویی حق شه همش از قصده قاتل زنجیره‌ای به خاطراتم وصله منجی دیوایی‌ام که بهم گفتم خوب باشم تو ذاتمه آتیش باید تروریست باشم پس سومین خطم، از سومین جهانم من تو دنیای توام، توام تو دنیای هر آدم ؛[پل]؛ یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود هیچ‌وقت نبود سال‌های خیلی خیلی پیش که من یه درخت جوون بودم کلی پرنده روی شاخه‌های من خونه داشتن، کلی کرم خاکی و حشرات مختلف کنار ریشه‌های من زندگی می‌کردن، هنوز خوب یادمه مورچه‌ها همیشه برگای خشکیده رو از من به عنوان پس‌انداز غذا برای زمستوناشون می‌گرفتن چه روزای خوبی بود، اصلا... ؛[قسمت دوم]؛ کندم هر چی رشد کرد بریدم سر هرکی بهم پشت کرد از چوب ساختم کوه من پلیدم من کتاب نوشتم، کودک شدم و مخ بچه‌هاتو بلعیدم مغز من می‌گه نه فقط می‌گه خیر مخ من سیره از جنگ جادوگرو علم من معتقدم به هر چی که آفرید یه دنیا آب آفرید به خوشگلی شعر دریا شد تنها کوه شد غرور، سنگ صبور زیر بارون زیر گل برف شد عروس، زرد شد خزون سرخ شد خون، سبز شد زبون آدمی اومد که باید خودشو سیر می‌کرد اولین نسل بعد از اون شد حسود شروع کرد به ترسیدن سلطان غار شد رفت شیکار ایمان آورد و پاک شد گوشت خورد و خون ریخت جلوی کوه رفت، غرورو فهمید صبر کرد، حوصله‌ش سر رفت آهن و کشف کرد آهن تیغ شد آهن درخت و قطع کرد ؛[قسمت پایانی]؛ خلاصه زیاده‌گویی نکنم همه جا، هر جایی که فکر کنین موجودات زنده حضور دارن اونام دوست دارن، عاشق می‌شن و گریه می‌کنن لابد می‌پرسید خب درختا که راه نمی‌رن بله درختا راه نمی‌رن اما آیا حرکت نمی‌کنن؟ عه، پس چطوری رشد می‌کنن؟ رشد کردن اونا یعنی قد کشیدنشونو شاخه درآوردنشون، یعنی حرکت کردن دیگه حالا آیا از خودتون پرسیدین که آیا درختام دوستایی دارن برای خودشون؟ بله که دارن پس خیال کردین این قصه رو کی داره براتون تعریف می‌کنه؟ درخت قصه‌گوی تالاب یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود هیچ‌وقت نبود