؛[قسمت اول]؛ طنز تلخ شوخیاش مث آدما جالبن راه میرن، میدوئن، وا میسن، جا میزنن طنز تلخ بعد خنده فکرتو پر کرد پاپیچن، رو مخن، رو مخم راه رفت همش طنز تلخ پیچیدست و پیر و پر از تجربه پیر مثل یه درخت پیر مثل یه پسر که طنز تلخ رو فهمیده بود با حس ششمش شمش و عشق، عشق و سکس، تنتو پیرهن کنه طنز تلخ درس داره سگ داره تو نگاهش تو چشاش برق داره حرف پشت حرف طنز تلخ تلخ زهر، زهر مار سومه دوتا تو آستینت بود، سومی از هر دوئه طنز تلخ رگ به رگ، تیغ و جیغ و حرف خز سیگار و دپرسی، استخون به سگ بزن طنز تلخ خاص مثل هر کسی که خواست اونو درک کنه از اینا گوشم پره طنز تلخ خالقش عاشقش جالبه بهش فضا رو بدید که رو فضا راه بره طنز تلخ سرده سرد، از کجاش بگم؟ جیبات رو بگرد شاید رنگش توئم خر کنه ؛[همخوان]؛ طنز تلخ من طنز تلخ من شده روزمره شده روزمره طنز تلخ من طنز تلخ من همرو گول زده همرو گول زده ؛[قسمت دوم]؛ طنز تلخ قهوه بخور سرتو به سنگ بزن شعر بگو فیلم بساز فعلا قبرا زیر مان طنز تلخ قهقهه لطیفهها ریدمان پدرمان، درآمدمان، قوممان، دینمان طنز تلخ نقطههاست در پسش، پایانش اگر خوش باشد، اندوه خیلیاست طنز تلخ تلفن بخر به همه زنگ بزن بگو ارتباطات، از این اصطلاحات طنز تلخ حرف بزن واس همه حرف بزن حرف بزن د سگ پدر انقد که کر بشن طنز تلخ زن بخر، ماشینو به خر ببند بنزینو بریز رو خودت آتیش بگیر عر بزن طنز تلخ سرتو تو برف مثل کبک سر پایین کون بالا یکی طعمست یکی دست خر طنز تلخ یه کتاب صد صفحهست مست مست انگشتتو لیس بزن، چپ و راست ورق بزن طنز تلخ به پرواز یه تصویر هدیه کن بالشتتو پاره کن با پرهاش پر بزن طنز تلخ چتتر از پیمان من با خودم مثل یه رپر هی هد بزن هد بزن ؛[همخوان]؛ طنز تلخ من طنز تلخ من شده روزمره شده روزمره طنز تلخ من طنز تلخ من همرو گول زده همرو گول زده