؛{قسمت 1}؛
یکی رد داده، یکی ترس داره
یکی جمع بشه، ولی خیلی تنهائه
زیر پامو خالی کرد طبق معمول
همون کصکشی که قرار بود رفیقم باشه
اصن، تو حل من معضلم داشی
تو پاک و منزه من مطربم داشی
بابا اصن تو خوب دو عالم
من شر و کم کنم برم مرخصم داشی
بگو، چرا میخوای تو دورو ورم باشی
با اعتبار بقیه معتبر باشی
تو که کلی داری بهش بنازی
من فردا بمیرم نیس تخمم داشی
تو هنرپیشه نیستی و بازیگری
ما هنر پیشه کردیم و یاغی گری
تو که تو امنیتی و فلان کسکم باباته
به من چکار داری که حتی نفسم قاچاقه
تو که تهتقاری، همه چی شیب برات
ولی برا ماها سر بالایی سربالاس
نیا دمپرم هی، من فقط یه دوست دارم که همدممه
باهام هم قسمه، باهام هم سفره
فقط یه دوست دارم اونم دفترمه، اونم دفترمه
؛{همخوان}؛
سیاه میشه ورقای
سفیده شامن
تو تاریکی چشامو میدم
ببینه بازم
قول داده اون بالارو
بگیره باور
هرچی قول و قرار بینمون
نمیره یادم
؛{قسمت 2}؛
اون خندمو دید، اشکامو دید
با من تلخُ چشید اون، همه دردامو دید
حرف شنید و تو سرم فردا کشید
گفت، نباید دست بکشی
ترس شه رئیس باید قلب کنه ریسک
حتی، اگه دارن همه جاده ها پیچ
به ما عاشقا هیچ، رسیده همینه
رسم بازیشه، این رسم بازیه
یه وقتایی زندگی بد بگات میده
میگذره دود میشه لحظه ها میره
تو دنبال چی ای تو این اوضاع تیره
اینا درسایی بود، که داد بهم یه دوست
یه دوستی که دنبال پیکار نبود
فقط یه رو داشت، فکر انکار نبود
زبون باز نکرد و بودش پنهان پلومُ
کسی نبود جز، آآ، دفتر شعرام
دفتر شعرام غیر اون توزرد بودن
همشون پیچیدن رفتن، تا دورش اومد
تا خوش بودم همه شلوغ دورم بودن
میگفتن تا تش باهامن الان گمن کوشن
الان، فقط منو اون تو کل شهر قدم
باهم میزنیم و میدونه که چی سرم اومد
؛{همخوان}؛
سیاه میشه ورقای
سفیده شامن
تو تاریکی چشامو میدم
ببینه بازم
قول داده اون بالارو
بگیره باور
هرچی قول و قرار بینمون
نمیره یادم
؛{پایانی}؛
نمیره یادم
نه نه نه