گناهی ندارم ولی قسمت اینه که چشمای کورم به راهت بشینه برای دل من واسه جسم خسته ام منی که غرورو تو چشمات شکستم سر از کار چشمات کسی در نیاورد که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد برای دل من واسه جسم خسته ام منی که غرورو تو چشمات شکست واسه من که برعکس کار زمونه کس که قدر دلم رو بدونه گناهی ندارم ولی قسمت اینه که چشمای کورم به راهت بشینه هنوزم زمستون به یادت بهاره تو قلبم کسی جز تو جایی نداره صدای دلم ساز ناسازگاره سکوتم به جز تو صدایی نداره تو خواب و خیالم همش فکر اینم که دستاتو بازم تو دستات ببینم ولی حیف از این خواب پریدم که بازم با چشمای کورم به راهت بشینم سر از کار چشمات کسی در نیاورد که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد برای دل من واسه جسم خسته ام منی که غرورو تو چشمات شکست