دستت به من نزن از دستت عاجزم ماندست همه کارهای زشتت تو حافظه‌ام جانت زمن بگیر و روحت زمن ببر هیچ آزگار سال دگرت نگیرمت من دگر دستتو به من نزن نزن دستتو به من نزن