بهار رفت و تابستون، بس که داغ بود سگ، پوست مینداخت
آزادی یه جایی بود که استقلال اونجا به نفت می باخت
شبا میرفتیم رو بوم با چشم باز و حیرون میشمردیم
گلهایی که ضدهوایی، روی تن شهر میبافت
روزهای کودکیمون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
خزون رفت و زمستون، از همه از این و اون، مرگ میخواست
واسه ی شهر شیشه ای، سرنوشت یه دیوونه با سنگ میخواست
کو رو کر و دزد و دیو، زیر یه درخت سیب دموکراته شدند
صدای بوق کامیون شنیدن از راه دور زیباست
روزهای کودکیمون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
تابستون رفت و خزون، کلاغا توی آسمون، پرواز میکردن
میخونه ها رو بستند و در دیوونه خونه رو باز میکردن
اینه قانون بازی، آدمای عوضی، عوض نمی شن
توی سینمای رکس گوزنای اسیر رو کباب میکردن
روزهای کودکیمون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد