اگه میخای پاشو بیا
دوست نداری وردار برو
برام دیگه فرق نداره
اومدن و رفتن ِ تو
با تو شکستِ همیشه
"نتیجه ی مذاکرات"
شادی های انگشت شمار
سپرده شد به خاطرات
میگی چرا من ساکتم
آخه نمیذاری حرف بزنم
اگه بخام چیزی بگم باز
این در و اون در بزنم
یه حرفای مهمی بود
که الان دیگه یادم نیست
درمورد ِ تو بود و من
ولی دیگه مهم نیست
نه راهِ جنگ، نه راهِ صلح
تو همینی، چاره ای نیست
خوب میدونی تو عزیزم
باتو بودن،کارِ ساده ای نیست
احساساتِ عمیقِ من
دچارِ خود سانسوری شدن
دوست دارم گفتنِ تو، الکیِ، زوری شدن