جوونی و هزار آرزو پشت موی بلند و پشت بازو
در جستجوی رنگین کمون همگی از خونه زدن بیرون
حرف از تقسیم آب و گندم فتح دروازه تمدن
صلح و دوستی دنیای ایده آل دنیای عاشقای بی خیال
یکی تو جمع خودشو یادش رفت
یکی یه چیزی جا گذاشت و مجبور شد برگرده
یکی زد تو کار کت و شلوار و کاپشن
یکی زندگیشو فروخت به استاک اپشن
شادی دیپرشن گرفت و بستری شد
شکوفه دق کرد و پژمرد
آزاده زیاد حرف زد و افتاد تو زندون
امید رو فرستادن قبرستون
ایمان زد تو کار شک و تردید رستم خماره، میگن تو ترکه دایی!
پیمان زد زیر حرفش و فرار کرد آرزو گم شد، شاید یه روز برگرده
امان از سرنوشت بی انجام پنجره های رو به غروب
امان از این چاه بی انتها رفیق بد، ذغال خوب
... رفیق بد، ذغال خوب
... ذغال خوب