بی خواب و خواب آلود
مث ِ یه ابرِعلّاف
هی اینور و اونور میرم
بی حوصله ، بی نقشه
با صورت نشسته
هی خودمو دلداری میدم
مثل یه شنبه شدم
تعطیل و خاکستری
خیلی وقته که دیگه
خواب رنگی ندیدم
حتی
با عینک
خیلی وقته که دیگه
خبرخوب نشنیدم
حتی
به زور
سمعک
من به فکر گم شدن
دکتربه فکر درمون
میگه روزی سه دفعه
باید
برم
دوش
بگیرم
بی خواب و خواب آلود
دل میزنم به دریا
باز خواب خوب ندیدم
خبری نشنیدم
حتی
زیر
دوش