این کوچه ها ، این خونه ها خیابون ها
این تیر های برق ، بلند ، زمخت و کج
سمفونی بوق ، آسمون آلود
همینجاست شهر من
تهران بی خواب من
پر از اتفاق خوب
پر از اتفاق بد
پر از قصه های خوب
پر از قصه های تلخ
شهر من پر از روزهای خاکستری
پر از ترس های ناب گفتنی
ته مونده ی خنده هامون و
هرجا می ریم با خودمون می بریم
واسه دیدار ها مسیر ها دور شده
واسه دیدن درد ها چشا همه کور شده
بازی های بچگی زنده به گور شدن
واسه دیدن آسمون درختا بی سر شدن
می خوام بالای برج بلندش فریاد بزنم
یه دوونه م که اینجا از هرجایی بهترم
سوز کوه های برفیش می خوره توو صورتم
چراغای این شهر همیشه روشنن
اینجاست شهر من ، تهران بی خواب من
پر از آرزوهایی که توو آنی دود میشن
پر از شب هایی که نمی خوان صبح بشن
اگه کوچه های تنگ این شهر
منو له کنن
اگه رویاهام منو ول کنن
اگه حال خوبم فقط چند دقیقه باشه
حتی اگه پنجره ش رو به دیوار آجری باشه
من باز تو تهران عشق می کنم
همینجاست شهر من