؛{مقدمه: کنیس}؛
چند تا زدن
خیلی خوردن
کسی نبود همه بردن
کسی نموند همه رفتن
منم بودم بدون تو
؛{همخوان: کنیس}؛
کجایی
حالا که جنگی نیست
کجایی
حالا، که جنگی نیست
جنگی نیست
جنگی نیست
کجایی
؛{قسمت ۱: مهرادهیدن}؛
چند تا رفتن، یسری موندن
کور که نیستن همه دیدن
شوخی نبود، نخندیدم
ماهم دیدیم یه جورشو
دیگه راه دوری نیست
صدای خوبی نیست
رنگا برگشت عصبی شدم
یا جای تو بود یا من نبودم
؛{همخوان: کنیس}؛
کجایی
حالا که جنگی نیست
کجایی
حالا، که جنگی نیست
جنگی نیست
جنگی نیست
؛{قسمت ۲: مهرادهیدن}؛
یه جاده ی سنگی
ولی حالا که جنگ نیست
پر خاطره های رنگی
تازه معنی داشت قشنگی
چونه ها رو به بالا
اعتماد به نفس بالا
مختصر حرفی سنگین
ولی هر بار بی معنی
حرصی نمیشد هیچ وقت
خنده عصبی نیش خند
گریه الکی نیست نه
جنگ و دعوا به هیچ وجه
داستان جوک لوس بود
حتی وقتی که خوب بود
حتی وقتی پر بوس بود
یه برگی بود که سوخت زود
یه حالیم مثل رویا
مثل خواب ظهر یا صبحا
انگار گیر کردی تو برزخ
یه چیزی مثل فرود گاه
یه چیزی مثل فرودگاه
لعنتی فرودگاه
از اول فیلمو تا آخرش بود بام
این یکی رسید تا… این یکی
یه چیزی مثل فرودگاه
یه چیزی مثل فرودگاه
لعنتی فرودگاه
؛{همخوان: کنیس}؛
کجایی
حالا که جنگی نیست
کجایی
حالا، که جنگی نیست
جنگی نیست
جنگی نیست