چیزی فراتر از رویاو عین حقیقته/اینم یکی از صد مشکل عدیدته
تو هم قدم زنون زیر باروون تند.اما زمان برات میگذره خیلی کند
میرسه.میبینی دختری معصوم.که چش تو چش با صاحب ماشینو مغموم
ظل زده به دست داف صاحب ماشین.با خود میگه که میشه ما هم صاحب بشیم؟
صاحب ی زندگی خوبو راحت که توش اجبار نباشهو عادت
صبحم خیلی زود بره سر کارو بیاد.بعد از ظهرم تفریحات به مقدار زیاد
اما سرابی بیش نیست واسه دختر .هرچی بیشتر میرفت بارون میشد تندتر
ار فرط فشار زیاد.خود زنیو اعتیاد.فقر و فحشا دامن گیر دختر میشه هر جا
و.........................