ورس1:
توی سر من پر از صداهاست // دور و ور من پر از نداهاست
همیشه هم هستم حتی وقت گیر و کور // صداها میکنن توی جونم همه گیر و سو
ظاهر میشه روی تنم زخم این و اون // آخ نمیگم که نکنن جایی لحظه ای سجود
توی یه اتاق دو در دو تنهام // انگار صبح نشد شبام هرگز
من حتی میفهمم لحن شلت و حست // تنظیمم کن خودتو اندازۀ قد خودتو فکرت
هرجوری بزنی میرقصم در واقع به سازت // گوشامو باز میکنم من به اندازۀ دادت
نمیذارم هزگز بمونن حرفات نیمه کاره // اگه لبهات بگن آره اگه شبهات تیره تاره
مثل یه پدر گوش میدم به اعترافت که لازمش یه اعتماده
باید گوش بدم... باید گوش بدم... باید گوش بدم...
ورس2:
اون که منو ساخت گفتش باید گوش بدم // هیچ فرقی نذارم و نباید از هوش برم
چاره ای ندارم واس این ساکت و آرومم // مشت سکوت سنگین میکنه ناقص و نابودم
به این بلندگوی حرومزاده میکنم حسودی // حرفاش حرفای منن که سالهاست دارم واسه زدنشون میدواَم بدجوری
کی گفته این عدالته؟ کی گفته مجبوریم؟
از وقتی که یادم میاد من سر و پا گوش بودم // هرچی درد کوفتی داشتن ، میذاشتن رو کولم
رفتن اونا که از طریقم شدن پولدار // سنگین شدم درست مثل چندتا نت از موتزارت
انگار سر من به تنم داره برتری وزن // صافــــــ نشستم سالها روی صندلی کج
به این سیم و پایۀ من باز نشسته غم // فکر میکنم که وقتشه بازنشسته شم