[بخش اول: فرشاد]
بگو سیری چند زمین و ماشینو،بگو سیری چند ظریف و کاترینو
نمیشه بذاریم بیرون پاهامونو،بگو سیری چند نیروگاهامونو
بگو سیری چند سینه ی دافاتو،بگو سیری چند زیر لاحافاتو
تو یه لـِـوِل از همه بالاتری،بگو سیری چند همه چاخاناتو
بگو سیری چند پولِ باباییتو،بگو سیری چند تور هاواییتو
تیریپ هنریتُ شالِ ماهتو،بگو سیری چند دانشگاهتو
تو از چیزِ مردم اطلاع داری،بالا پایین می شی مثِ بازاری
در میون می ذاری با ما آیینتو،بگو سیری چند بالا پایینتو
دیگه راهِ فرار نمونده برام چون کُل کیهان پرِ معراجی هاس،توو این شهرِ نحس می زنم قدمُ زندگیم شبیه زندانیاس
وقتی انتظارِ چیزی رو نکشی،ساعت مُچی مُچت نیست،می دونم که خیلی عجیب و غریبم بگو سیری چند،مهم نیست
[همخوان: فرشاد]
زنجیری ام،من همه جا،کوچه خیابونو جلوی شاها،زنجیری ام،برعکسِ راه،حرف بزن قدِ کوپُنت داداش
[بخش دوم: فرشاد]
نه اونقدی پُری که از پُری بگم،نه مفهومی داری که من توجیه بشم،توو کتابام پیِ پاورقی نباش،حوصلشو ندارم که توضیح بدم
خیلی خوب نیست نقاشیِ من پس نمی تونم رامو بکشم برم،تو نقاشیت خوبه صورتمو بکش یه پارچه ی مشکی به چشَم ببند
شاید ندیدم،شاید شاید،شبا ببره باز راحت خوابم،توی اتاق بذار با من کاغذ،وقتی خوابم چشام بازم بازَن
جونِ تازه می دم با هر صفحه و میگم از اشک با قهقهه و از اون سکوتهای با چهچهه و از اون آدمای مادرقحبه و
نه تو فکرِ منی نه من فکرِ تو،نه تو عشقِ منی نه من عشقِ تو،به چیت می نازی،تقی به توقی،خورد و بازارِ تو همش سکه شد
بهترین هم باشی بهتر از تو هست،یه وقتی توو ژست نری عاقبت،تعداد خریدارا مهم نیست
مهم اینه کیا خریدارتَن !
[همخوان: فرشاد]
زنجیری ام،من همه جا،کوچه خیابونو جلوی شاها،زنجیری ام،برعکسِ راه،حرف بزن قدِ کوپُنت داداش