همه دردها همه تردیدها... که راه میرن باا من همه بایدها همه بایدها... که صف کشیدن تا من وقتی که میاندازم نگاهم رو رو به آسمونهاا همه این واژه ها میرن از بین... میرن از بین مااا رو به تو و رو به من ... ستاره ها میدرخشن رو به تو و رو به من ... ستااره هاا میدرخشن همه صداها که شدن نزدیکتر از نفس هام به من همه رابطه هاا که گرفتن سهمی از سوی ذهن من رو ستاره ها چون دورن از من کوچیکتر از اونن که هستن بین دید ما تا اونها فاصله هاست درگیریهای ذهن ما کشیدن دیواری بین ماا شاید با دوری از اونها بتابه نوری رو به ماااا رو به تو و رو به من ستاره ها میدرخشن رو به تو و رو به من ...ستاره ها