Hesam Molaee - Bado Badtar lyrics

Published

0 249 0

Hesam Molaee - Bado Badtar lyrics

ورس 1 - حسام مولايي فکر ميکردم ميشه عوض کرد همه رو ميشه بسازم هميشه از اول هدف رو نميخواستم يه خواننده باشم که کلمات از دهنم همش پرت نشن و اين يه انتخاب بود بين بد و بدتر ، بين درس و جدول ، بين رپ و دفتر خودت ببين چقدر حال منو بد ميکنه خانواده سد ميکنه راه منو از دم روزا گذشتن تاريک تر شدن همه چي سخت شد راه ها باريک تر شدن از جلو رويا هام با سر پايين رد شدم ولي ديگه صدام شده تا اين حد بلند نميدوني که چي ميکشم اصلا ، تو نميدوني که من به چي ميرسم از درد وقتي ديدم همه قيد منو زدن ، از اون موقع به بعد ديگه مينويسم هر شب کروس - حسام مولايي من يه عوضي منفي گرام که هيچوقت نميتونم از تو جلد اصليم درام شده بي معني برام حتي بعضي کارام ، از جنگيدنام بگير تا خنديدنام منم دلم ميخواست که پر باشه چپم ، که خيلي راحت غم ها رو به تخمام بزنم اما شدم اينجا معتاد قلم ، يکي که از دور و ورياش افتاده عقب ورس 2 - انورتو صبح بود ساعت 10 به تلخي توي دفتر دبيرستان ميگذشت واسه گرفتن برگه ي ترک تحصيل مدير بهم گفت امسال 9 تا و با يدونه سال قبل 10 تا تجديد بعيد ميدونم با اين وضعيت حتي جايي بتوني حمال هم شي سر و انداختم پايين رفتم بيرون از دفتر زير لب گفتم مهم واسم هيچي تا وقتي که علاقه به رپ دارم ني اون موقع ها مغزم قفل بود ، مواد و رفتن نيکي گوه از يه طرف ديگه ساختن بيت هاي آلبوم 9 همون 9 تا تجديد اون سال که هنوزم دارم فاکتورش رو صدبار تا مردن رفتم ، سوسول هاي دانشجو دورم کردن مسخره شدم ، غرورم خورد شد يهو ديدم تو مواد مثبت غرقم دختر ها ديگه تخمم حسابم نميکردن از مامان بابا هي سرزنش کسي نمونده بود به کي برگردم؟ خيلي بدبختم تو اين شلوغي ها يهو متوجه شدم که ديگه خودمم گم کردم هي آيس ، هي آيس ، تکرار ، تکرار ، اي کاش که ميکردن درک ، نميکردن مرد ، نميکردن نه باهام نميگشتن ،من تنهايي داد کشيدم از درد ، اون مرد تنها که ميگن منم بهترين سال هاي عمرم گوه شد ، لب تيغ ميرفتم خارج از کنترل اون نمره بيست ها ، اون هوش خوب و همه ي اون هويت ناب من گم شد پس ديگه در نيار حرفي برام ، خودم دارم ميگم عوضي منفي گرام کاش ميشد اين مغز وحشي دراد و مغز شما گاو ها ميشد عقلي برام اين فيلم نداره ديگه نقشي برام ، بايد کم کم از اين جلد اصليم درام مغز لعنتيم رو شات دان کنم و بکنم وجودم رو از ديگران برم اونجا که همه چيز سياهه عين صفحه ي تلويزيونه خاموش ممنونم از اون حامي ها که نگام ميکردن تو اين قاب چهارگوش