(بخش اول)
من دوست دارم كه تو با ورق و قلم من
از دست ترس فرار کنی نیاد نفست بند
مثل نابغه ها كه كار ميكردن بقل من
اصلآ نمي خوام تو رو بكنم از هدفت پرت
فقط چرا بايد اين حرفا بهت هر دفعه زد
چطو نباید استفاده کنی از وقت ضبط
اگه لازم باشه ضايعت ميكنم وسط جمع
كه اگه نكنم بعد پا ميشي يه علف هرز
تو اينجا اصلآ سعي نكن كه بشي نسخ بنگ
به وجود بيار از كار زيادت ترك دست
بذار با كلماتت بيرون بياد نفس مرد
فقط واسه ي دشمنات نسازي قفس مرگ
ياد بگير گنده شدي بيرون بياي از در تنگ
اينو ياد بگير از رودخونه و سفر بد
ما آدما هر چي ميكشيم بوده از دست چپ
پس همش بجنگ با سايه های وسط شب
(همخوان)
سيانور نخــــور خودتو نكــــش
كودک درون رو بيرون كن از خود
اينجا دبيرستان نــــيست
تو هم قربانيه همون امضــايي
(بخش دو)
من اون حرفا رو بهت زدم تو هم رفتي تو فكر
ولي گفتي بذار فراموش كنم هرچي بودش
پس كرك خوبه واسه داشتن جسم فرسوده
اين يه اصل ولی دوره در رسيدن به محدوده
نه نه نه ... هممون ميگيم اولش بلدم
حداقل تا لب خط برو بعد بگو برندم
من كه با زرورق خوب نرسيدم به هدفم
شده بودم يه مترسك وقتي ديدم نسخم
زمين خوردنه، پله ها رو ده تا ده تا بالا رفتن
من اعصاب معصاب نداشتم اصن بعد سال ها گشتن
به دنبال حقيقت فقط غبارش فريبم داد
وقتي شبا حق وا شد پس من دوباره ترسيدم
دوباره خزيدم رو زمينو ديدم دوباره همينمو
ادامه بدم ميشم دچار شبي سرد
من لگد اصلآ نمي خواستم بزنم به بختم
اگه بدنم نمي لرزيد من همين بودم، انگل
(همخوان)
سيانور نخــــور خودتو نكــــش
كودک درون رو بيرون كن از خود
اينجا دبيرستان نــــيست
تو هم قربانيه همون امضــايي
بخش سوم
بايد اسلحم خشاب باشه واسه جنگ جهاني
تو ميگي بيا امتحان كنيم از بنگ حوالي
من یه مزرعه رو كشيدم الان يه كله خرم
اونقدر ديوونم كه ميتونم برم به جنگ پلنگ
چنگ ميندازم به صورت شير جنگل شرف
تو چي كار ميكني؟ مي دونم داری مشغله همش
روزاتم يكي از يكي ديگه مسخره ترن
ولي مشكلي نيست چون من هنوز دستمه قلم
همونيم كه خيلي كلمات تو دفترش نرفت
ولي الان همه مشكلامو با اسلحه زدم
بعضياشون نيمه جون بعضيا هنوز ميكشن نفس
ولي در اصل همين بسته واسه اول نبرد
چون جونه من در معرض خطر مشكلاته
بكشم كنار ؟ دنيا از اولشم كشته داده
منم يكيشون یا كشته ميشم يا كشته ميدم
منظورم جنگ با افكاره بده ميگيري چي ميگم ؟
(همخوان)
سيانور نخــــور خودتو نكــــش
كودک درون رو بيرون كن از خود
اينجا دبيرستان نــــيست
تو هم قربانيه همون امضــايي