سر کوی بلند فریاد کردم واوا لیلی صباح مزار میرم جان لیلی دیدن یار میرم دو سه روزه که یارم نیست پیدا مگر ماهی شده رفته به دریا بسازم خنجری از مغز فولاد بکشم یار خود از قعر دریا به پنج شنبه به کابل کوچ کردم چه بد کردم که پای بدان سوی کردم رسیدم بر سر نهی الرساله نشستم گریه های پر سوز کردم گلی که خم بدادم پیچ و تابش به اب دید گونم دادم ابش به درگاه الهی کی روابی گل از مو دیگری گیره گلابش