اینی که توی آینه ست ، اون وقتا این شکلی نبود انقدر سرد و بی رمق انقدر تنها و حسود پاییز تو این کوچه ها یه رنگ و بوی دیگه داشت تا وقتی که دستای تو دست منو خالی گذاشت تا وقتی حالم خوب بود،تا روزهای آخری دنیا چقدر آروم بود تا قبل از این که تو بری حرفای من غمگین نبود،تا روزهای آخری نه شعر بود،نه دفتری تا قبل از اینکه تو بری بازم هوا بارونیه،من حالم اصلا خوب نیست خیلی بدم میاد از این شهر و خیابونای خیس فصلی که دوستش داشتم حالا شده سرد و سیاه هرشب بدون نور ماه چشمامُ میدوزم به راه تا وقتی حالم خوب بود،تا روزهای آخری دنیا چقدر آروم بود تا قبل از این که تو بری حرفای من غمگین نبود،تا روزهای آخری نه شعر بود،نه دفتری تا قبل از اینکه تو بری