؛[مقدمه]؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
؛[قسمت ۱]؛
هنرمندی که گرسنه س، نداره
صبح و شب خرابه
یه پاش دادگاس چون گفت از جوامع
گفت پر از نهاله دور-و-ور
محاله نزنم حرف حق رو بلند
قراره بکنن هلاکش
پشت سر پل رو کرد خرابش
جلوش هم طنابه
یه صدایی میگه برو جنگ حلاله
نه حلال نیس، واجبه حتی
بجنگ مثل یه زن بیوه که داره به چند تا
بچه یاد میده تکی، که چطور باشن قوی
میگه هر کی پرسید کو ولیت؟ بگین باباس مریض
بچهها بپرسن میشه بابا رو دید چی بگه؟
میره جلو آینه واسه خودش سیبیل میکشه
بجنگ مثل آب جاری تو راهت شک نکنی
میشه صخره رو هم سوراخ کرد
؛[همخوان]؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که به تنها چیزی که فکر نمیکنه فراره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
؛[قسمت ۲]؛
بجنگ مثل…؛
کسی که سالهاست زیر ظلم، بوده زیر پتک
کوفته میگه شکر، خوبه میشه برد
تو دل میده فحش حدود ۲۹ روز ماه رو
چون که دیده جرم
رفیقاش دربندن و فامیلاشون بال میزنن اینجوری
خودش داره رسالت رو میره برسه به پیروزی
مثل بیماری که نهایت درد رو داره
ولی مهارت داره لبخند بزنه وقت عیادت
اون میدونه نباید برید
امیدواره داروهاش بشن مفید واقع
سرطانیه
ولی ببینیش انگار یه سرماخوردگی جزئی داره
اون نشون میده میشه روی تخت جنگید
به این ترتیب میشه گفت یه پهلوونه
تازه اونم تختی
؛[همخوان]؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که به تنها چیزی که فکر نمیکنه فراره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
؛[قسمت ۳]؛
کسی که نابغه س
ولی کلاس درس
داره میخوره بمب به جای زنگ
میره کنار مرز میگیره کلاش به دست
به نام حق حاضره بپاشه مغز، یه پاش شه قطع
تا اینکه واسه این و اون بسازه قصر
یه سال بعد
امیدواره همه باشن کنار هم تو لباس جشن
میشینه میزنه به خاکش لب
تو مشتش داره میده فشار یه عکس
که پشتش نوشته به یادتم
پدری که واسه شوکولات پول نداره
ولی در عوض تو راه کول میکنه کوچولو رو تو بارون
هنوز رو پاست اون
اونقدر سفت و سخته باس فامیلیش رو میذاشتن فولادپور
تو هم، سرت رو بگیر بالا کت رو واز کن، بهتره حالا
؛[همخوان]؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که به تنها چیزی که فکر نمیکنه فراره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
؛[قسمت پایانی]؛
اول با نفس خودت بجنگ
بعد تازه میفهمی دشمنای واقعی کیان
زندگی میدون جنگه...؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
بجنگ مثل… بجنگ مثل…؛
کسی که هیچی واسه از دست دادن نداره