"آخرت پلید" قسمت 1 دم صبح نور چشو اذیت میکرد شبه مولا منو نصیحت میکرد گفت دیندار آگاه نشه برزخ امثال تو اذیت میشن نمیدونست برزخ نیست اگه باشه برا رهایی همینا وسیلم میشن نطق کرد آگاهی ضرره به دین کشت میکنم توام ثمره بگیر غیر از این راغبم سرتو بگیرم من چند میلیارد سال قبل تولد مرده بودم قاعدتا باک پُری نی از کشته شدن سپیده دم زدم از جام بیرون شهر خالی اجسام بی جون غول اومد سمتم به زور کم کم شد جسمم بی جون تیزی تا خرطناق تو گلوم روی آسفالت خون کلون تازی به آرزوش رسیده بود آرزو هام با جسمم تو گور قسمت 2 خیلی چیزا روشن شده برام تو این تاریکیه مطلق چیزایی که بهشون میبالیدم از بین رفتن عضله پوست پر خط استخون دور من به سادگی تحلیل نمیره طول میکشه تا تجزیه شه بعد قرنی تبدیل به نفت خام بشه منجر به جنگ بشه مورخ بپاشه جوهر پای ورق بریزه شهر به هم فرضیه اس فقط یه سری کرم با موجودات دیگه ازم تغذیه میکنن از مغز و گوش و چشم دست و پا بیضه بلاخره پا میذارن و میخزن روی زمین اثراتم باقی میمونه دنیا میبره فیضش هی من نابود نمیشم قسمت 3 حاجی نون رو از تو مخزن بدزد تبدیل به عکس کن و جا بده تو بدن من دون رو دورم نپاش بول میریزم پاش مجال رشد بش نمیدم مثه قشر نفهم قشقرق نساز لانتوری ولی جاش یه شمع روشن کن توی مغزت نخاله ها بسوزن با نور وداع بگو بده جلا به خون بگو ندامون کو؟ شده صدامون کور داف آریایی پی عیش رمق فانوس رو دوش ساواک فلوت مثل دست و پا تو نهر خالی منتظر اعجازی متوالی درخواست عفو ولی نمیدونی نه نابود میشی نه نورانی