X.voice : NAM
قسمت اول
می خواست حرف بزنه نمی تونست چی بگه نمی دونست
بندی نداشت که باری داشته باشه بهش می گفتن بی بند و بار
خواهش می کرد از زندگی طلب مرگ همیشه کج بوده کوله ، کوله پشتش به دنیا
عشقش یه جا کنج خونه
از بچگی دنبال بهشتِ
چقد زود دیر می شه گشنه کی سیر می شه
ها؟
یه وجود بی وجودِ که گمِ پشتِ قابِ عکسِش
راه رو بسته جلوش خودش کلید رو زد فهمید می میره مرد نیست جرات داشته باشه
آرزوهاش آرزو موندن بودن دنبال آرزو
خوابِ زود میرسه
کی می رسیم مقصد؟
ار من بپرس
چی؟
مگه چقد می فهمیم؟
چقد می گردیم گردِ زمین می کوبیم تا صاف شه؟ تا کی؟
جاهل بشه آدم همه بشیم باهم یا توهم بشین با من
همخوان
نم ماجرای این قصه عکسش شخصه گرفتی که؟
نم ماجرای این قصه عکسش شخصه
قسمت دوم
نور هست ولی همه دنبال سایه ایم
پایینِ این راه یه درست که سرسبز تش
ولی واسه رسیدن باس پرید تا ندید بازِ راه
تا صدا می پیچه همه برمیگردن برن بدن نامه
جوابش
می یاد یه روز که خلا امید باشه
همه شاکی ان از هم ولی نمی دونن
به چی تو اون وجود هست که باید اونو بکشن اول تا بعدا بفهمن کجا روزِ یا برعکس که اونم
سنگینِ بدتر از قبل هرشب خیره به سقف
حتما
افکار نمی زارن خواب بیاد تو ذهن
ولی
تو خواب واضحیم معلومه تبعیدی محکومِ به تنهایی و مرگ سرپایی
یه سری حرفایی
می یاد و میره
از یه ذهن مریض که تو تاریکی سپرنده عمر اون می دونه خوب که تو نور هاری هست
می دونه یه جایی هست که همه آلودن به بیخود بودن و خودناباوری و
ترسش اینِ و جایگاهش شب چون می دونه امنه
شناخت وجودی رو که داره پس می میره و میرسه به رستگاری جایی که جای ما نی
همخوان
نم ماجرای این قصه عکسش شخصه گرفتی که؟
نم ماجرای این قصه عکسش شخصه
پــــــــــــــایــــــــــــان