رفیق از وقتی رفتی چیزی عوض نشده هنوز همون روزا میاد همون شبا میره این آفتاب لعنتی هنوز جواب نمیده وقتی می پرسی چرا نورت تو قلبم نمیره هنوز بچه محلا میخندن هنوزم شادن حتی وقتی نباشی با دلقک بازیات هنوزم می بنده رو لبم نقش ماتم وقتی می بینم عکساتو پای ورق بازیات هنوزم دوست دارم پای نیمکتا بشینم بشینی تعریف کنی از عرق خوریات معلم سرت داد بزنه تو بپرسی چرا ته تهش هم بدن دستت دعوت اولیا با کینه سرتو بندازی پایین لباتو ببندی آروم بهش فحش بکشی ما هم بخندیم رفیق از وقتی رفتی همه چیز مثل قبله شاید اینجایی؛ لازم نیست که بگم بفهمی از وقتی رفتی کاسبا زیاد شدن بچه محلا نسخن هر شب دور هم جمع میشن کوفت می کشن می خندن جون می کنن با سه تا سه کام حبسن زود می گذرن هنوز بچه کوچولو ها عصرای تابستون میان واسه فوتبال با کفشای پاره پوره هنوز پیرمردا نصیحت می کنن میگن جوون قدر بدون تا وقتی حالت خوبه رفیق وقتی رفتی همون معلم واست اشک ریخت قسم می خورم اینجا رفتن رسم نیست از وقتی رفتی کلی بچه محل دیگه رفتن با کلی زخم چاقو؛ کسایی که فقط حرفن کلی مغز داغون با کلی زجر و خون با کلی دختر که داف شدن و درشونو بستن سیگارا تلخ شدن و عکس شش دارن واسه تو چجوری بود دم مرگ وقت رفتن وقتی رفتی خیلیا گفتن خوش به حالت با زجر برید، جرئتشو داشت واسه کندن رفیق چیزی رو از دست ندادی از وقتی رفتی همه بیشتر هار شدن پای کل کل حتی منم مث همیشم روی همه نیمکتای دو نفره من تکی میشینم منم مث قبلا هر چی تو دلمه می نویسم هر کی نزدیکم میاد رو حریف می بینم رفیق مطمئنم او بالا جات بهتره کاش یه میکروفون داشتی تو هم از اون ور می خوندی خیلی دوست دارم بدونم اونور چه خبره اگه منو یادت باشه بامداد هم کلاسیت بچه محلت